آخرين پرسش كه در مورد عدل الهى مطرح است، مساله جزا وكيفرهاى اخروى است و پرسش به نحو ياد شده در زير مطرح مىشود.
انگيزه از كيفر يا تشفى خاطر استيا عبرتگيرى ديگران و جايگاههر دو زندگى دنيوى است، و در سراى ديگر هيچيك از دو ملاك وجودندارد توضيح اين كه:
انتقام از قاتل در زندگى دنيوى جنبه تشفى دارد چنانكهمىفرمايد:
(...ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتلانه كان منصورا) (1) .
«هركس كه بىگناه كشته شود، براى ولى او حق قصاص قرار داديماما در قتل اسراف نكند چرا كه او مورد حمايت است».
درباره عبرتگيرى ديگران از كيفر مجرمان چنين مىفرمايد:
(الزانيه والزانى فاجلدوا كل واحد منهما ماءه جلده و لاتاخذكم بهما رافه فى دين الله ان كنتم تومنون بالله و اليومالاخر و ليشهد عذابهما طائفه من المؤمنين) (2) .
«هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد، و نبايدرافت(ومحبت كاذب) نسبتبه آن دو، شما را از اجراى حكم الهىمانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد، و بايد گروهى ازمومنان مجازاتشان را مشاهده كنند».
پاسخ اين سؤال اين است كه يكساننگرى به مجرم و مطيع، خود; يكنوع ظلم و ستم است و اگر گنهكاران كه در اين دنيا مجازاتنمىشوند، در آخرت نيز كيفر نبينند، نتيجه آن يكسان بودن عاصىو مطيع است.
قران مجيد مىفرمايد:
(افنجعل المسلمين كالمجرمين ما لكم كيف تحكمون) (3) .
«آيا مومنان را همچون مجرمان قرار مىدهيم، شما را چه مىشود؟
چگونه داورى مىكنيد؟».
ممكن است گفته شود: در رفع اين محذور كافى است كه تنها مطيعانزنده شوند و مجرمان برانگيخته نگردند ولى يك چنين پيشنهاد ازيك انديشه خامى سرچشمه مىگيرد زيرا مفاد آن اين است كه آفرينشمجرمان بىهدف باشد درحالى كه حيات اخروى غايت فعل خدا است وفعل پيراسته از غايت و هدف، جز لغو و عبث چيزى نيست و ساحتقدس الهى از آن مبرا مىباشد. چنانكه مىفرمايد:
(اءفحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون) (4) .
«آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريدهايم، و به سوى ما بازنمىگرديد؟».
در اينجا جواب علمىتر و بالاتر نيز هست كه تنها اهل معرفت ازآن بهره مىگيرند و آن اين كه: هر عملى كه انسان در اين جهانانجام مىدهد، در جهان ديگر با وجود متناسب با آن جهان خود رانشان مىدهد. تو گوئى كردار انسان برونى دارد و درونى و آنچهبراى ما در اين جهان ملموس است، وجود دنيوى است ولى در آخرتبا وجود اخروى ظاهر و آشكار مىگردد.
مثلا احتكار طلاها و نقرهها در اين جهان همان صورتى دارد كهمىبينيم ولى درسراى ديگر به صورت آتش خود را نشان مىدهدچنانكه مىفرمايد:
(...والذين يكنزون الذهب والفضه و لا ينفقونها فى سبيل اللهفبشرهم بعذاب اليم يوم يحمى عليها فى نار جهنم فتكوى بهاجباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لانفسكمفذوقوا ما كنتمتكنزون) (5) .
«كسانى را كه طلا و نفره گنجينه مىسازند و در راه خدا انفاقنمىكنند، به مجازات دردناكى بشارت ده، در آن روز كه آن را درآتش جهنم گرم و سوزان كرده و با آن صورتها و پهلوها وپشتهايشان را داغ مىكنند(وبه آنها مىگويند) اين همان چيزى استكه براى خود اندوختيد (و گنيجنه ساختيد) پس بچشيد چيزى را كهبراى خود مىاندوختيد!».
جمله (هذا ما كنزتم) مىرساند كه آتش، وجود اخروى طلا و نقرهگنج زده است، تو كوئى براى آن طلا و نقره دو نوع ظهور است،ظهورى در دنيا و به صورت فلز زرد و سفيد و ظهورى در آخرت بهصورت آتش.
هرگاه به اين مطلب مقدمه ديگرى افزوده شود و آن اين كه ايناعمال از لوازم وجود ما به شمار مىرود به گونهاى كه تفكيكميان ذات و اين افعال امكانپذير نيست، در اين صورت سؤال پيشين(چرا خدا كيفر مىدهد) سؤال بىموردى خواهد بود زيرا هرگاه ذاتو فعل تفكيكپذير بود، جا داشت كه از چنين(كيفردهى) سؤال شود واما اگر از لوازم وجود مجرمان و گنهكاران باشد، قهرابرانگيختن آنان با برانكيختن اعمال آن نيز همراه خواهد بود، وشايد آيات يادشده در زير مويد اين گفتار باشد.
1 - (كل انسان الزمناه طائره فى عنقه و تخرج له يوم القيامهكتابا يلقاه منشورا) (6) .
«هر انسانى اعمالش را بر گردنش آويختهايم روز قيامت كتابىبراى او بيرون مىآوريم كه آن را در برابر خود گشوده مىبيند».
(يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا) (7) .
«روزى كه هركس آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر مىبيند وآرزو مىكند ميان او و آنچه كه از اعمال بد انجام داده، فاصلهزمانى زيادى باشد، خداوند شما را از نافرمانى خودش برحذرمىدارد و در عين حال خدا نسبتبه همه بندگان مهربان است».
(و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا يظلم ربك احدا) (8) .
«كتاب «نامه اعمال» در آنجا گذارده مىشود پس گنهكاران رامىبينى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و مىگويند: اىواى بر ما اين چه كتابى است كه هيچ عملى كوچك و بزرگ را فرونگذاشته مكر اين كه آن را به شمار آورده است. و در اين حالتاست كه همه اعمال خود را حاضر مىبيند و پروردگارت به هيچ كسستم نمىكند».
(علمت نفس ما احضرت) (9) .
«آرى در آن هنگام هركس مىداند چه چيزى را آماده كرده است».
(يا بنى انها ان تك مثقال حبه من خردل فتكن فى صخره او فىالسموات او فى الارض يات بها الله...) (10) .
«پسرم اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى كار نيك يا بد باشد ودر دل سنگى و يا در گوشهاى از آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را در قيامت مىآورد. خداوند دقيق و آگاه است».
اين آيات همگى گواهى مىدهند كه اعمال نيك و بد انسان در آنجهان به صورتهاى پاداش كيفر مجسم مىشود و اين جز از طريق تلازمبين ذات و فعل امكانپذير نيست.
پاسخ سوم: در اينجا پاسخ ديگرى نيز هست و آن اين كه نفسانسانى در اين جهان بر اثر طاعت و عصيان، ملكههاى گوناگونىتحصيل كرده و در روز قيامتبا همين ملكهها محشور مىشود و هرنفسى مطابق روحيات خود صورى را مىآفريند و اين صور گاهى مايهنشاط و شادمانى و گاهى ديگر مايه ايذاء و ناراحتى مىباشند.
و خلاقيت نفس در جهان اخروى خلاقيت طبيعى است و اگر پاداشها وكيفرها همين صور غيبى باشند قهرا سؤال پيشين ساقط است زيرااين خود مجرم است كه خواسته و ناخواسته اين صور را كه مايهسرور و يا حزن است، مىآفريند به گونهاى كه يك لحظه آرامنمىگيرد.
از اينجا پاسخ سؤال ديگرى نيز روشن مىشود و آن اين كه: كفركافران و نفاق منافقان در اين جهان بسيار محدود بوده ولى عذابآنان در آخرت جاودان است و اگر قانون(كيفر به مقدار جرم)پذيرفته شود، اين قانون در اين مورد به هم خورده و كيفرهزاران برابر گناه است.
پاسخ اين سؤال نيز روشن است: هرگاه كيفرهاى اخروى جنبه جعلىو قراردادى بود، اين سخن مورد داشت ولى اگر كيفرها معلول خودوجود انسان باشد و گنهكار در سايه ممارست گناه به پايهاىمىرسد كه متناسب روح خود صورى را ايجاد كند، اين صور مربوط بهخود گنهكار خواهد بود.
1- اسراء/33.
2- نور:/2.
3- قلم: /35،36.
4- مومنون: 115.
5- توبه: 34، 35.
6- اسراء:13.
7- آل عمران: 30.
8- كهف:49.
9- تكوير: 14.
10- لقمان:16.